روزی گفتی دلم میخواهد سرم را بر روی سینه ات بگذارم
و به همین کلام .........
از آن هنگام سینه ام آن چنان مغرور است که شرم دارم از او نفس کشیدن بخواهم ....
دوستت می دارم..............
تو را ای آسمان روح من
ای در تو پیدا هرچه می خواهم و در قلب تو پنهان آن جه می جویم
تو را من دوست می دارم
به لبهایت،به اشکانت،به قلبت سوگند می خورم
که تا هستی و هستم،همچنان به گذشته های دور
تو را چون جان شیرین دوست میدارم
نظرات شما عزیزان:
|